کفش بازی
برنامه جدید کارن خان هر شب و هر شب -مامان من کفش فوشی (فروشی) مامان ماشین عوس(عروس) ...
نویسنده :
مامان کارن( رزیتا )
7:55
مامان مو نانایی
دیروز بعداز ظهر که از اداره برگشتم خیلی خسته بودم و خوابم می اومد و کارن طبق معمول می خواست باهاش بازی کنم من الکی دراز کشیدم و خودمو به خواب زدم . اومده بود بالا سرم : مامان دون(جون) مامان بن شو (بلند شو) مامان بیا کشتی مامان مو قشنگ مامان مو نانایی(نارنجی) بلا حرفایی که به خودش می زنم رو داشت بهم برمی گردوند غلط غلوطای پسرم: عس عس = عسل دخه = سه چرخه زیانتا= زانتیا کاموزی= کامیون بوفوم=تصادف مکب عب= مکعب (قبلا) ماکینی (الان) ماکانی = ماکارونی زم بیم بیم = سیب زمینی اوغن=روغن ...
نویسنده :
مامان کارن( رزیتا )
8:19
عشق کوچولوی مامان
پسرم لبخند بزن میخوام ازت عکس بگیرم فدات شم زندگیم با این لبخندت این موهاشم که همچی کج و معوجن هنرمندی بنده می باشند - پسرم داری چیکار میکنی ؟ کارن: سی دی بازی دیسک می دونی ؟ این می دونی تازگیا افتاده رو زبونش هر چی میگه آخرش میگه می دونی سرشم باهاش تکون میده اون لحظه دوس دارم بخورمش بینندگان محترم اینم آخر سی دی بازی- می دونی عشق پمپ بنزین- بابا منم بیزین ...
نویسنده :
مامان کارن( رزیتا )
11:33
سخنان زیبا از بزرگان برای پسرم
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز را در تو تشخیص دهد ... اندوه پنهان شده در لبخندت را... عشق پنهان شده در عصبانیتت را... و معنای حقیقی سکوتت را ... در مقابل سختی ها همچون جزیره ای باش که دریا هم نمی تواند سرش را زیر آب کند... به یاد داشته باش که امروز طلوع دیگری ندارد. همه آبهای دریاها هم نمیتوانند یک کشتی را غرق کنند مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند بنابراین تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت مگر اینکه شما اجازه بدهید! گاهي خداوند درها و پنچره ها را به رويت مي بندد زيباست كه اينگونه فكر كني، شايد بيرون طوفان است گاهي خداوند ...
نویسنده :
مامان کارن( رزیتا )
9:51
منو ببخش
کارنم عزیزتر از جانم تمام هستیم زندگیم مثل باران های بی اجازه ، وقت و بی وقت در هوایم پراکنده ای و من بی هوا ناگهان خیسم از تو.... دیشب بازدوباره کم طاقتی کردم دعوات کردم و بدجور سرت داد کشیدم این قدر ناراحتم که اشک امونم رو بریده هر چند که فوری از دلت درآوردم و غرق بوسه ت کردم ولی هنوز با خودم کنار نیومدم این روزا خیلی مامان بدی شدم خیلی کم حوصله شدم و تند تند دعوات می کنم منو ببخش ببخش ببخش ...
نویسنده :
مامان کارن( رزیتا )
9:49
عشق موبایل
وای وای وای آخ آخ آخ آخ به قول خودت شیرین زبونم این روزا بدجوری عادت کردی به گوشی بابا و یب تاب (لپ تاپ) تا بابا از درمی آد کارن : گوشی بابا میگیریش دستت رمزشو میزنی با صدای بلندم می خونیش : یک .... فشت (هفت)........ اوووکی (oookiiii) میشینی دو ساعت تموم باهاش بازی می کنی یه چیزایی رو توش کشف می کنی که من و بابا تا حالا ندیدیم یه جوری غرق می شی که نه صدامونو میشنوی نه می بینیمون این موضوع خیلی من و بابا رو ناراحت کرده فقط با یه ترفند حاضر میشی گوشی رو پس بدی من میرم باموبایل خودم زنگ میزنم به بابا تو که میبینی داره زنگ میخوره میدیش دست بابا ولی منتظر می مونی ک...
نویسنده :
مامان کارن( رزیتا )
8:15
مسابقه سوارکاری
دیروز مسابقه ی سوارکاری بود و دو تا از اسبای دایی بهنام مقام آوردن گام زن اول شد و اسکای دوم کارن و آوا قبل از شروع مسابقه داوران محترم بعد از مسابقه به ترتیب : کارن - باراد - فربد ...
نویسنده :
مامان کارن( رزیتا )
8:25